طبقه بندي تيپ هاي شخصيتي افراد سلطه جو

ساخت وبلاگ
سلطه جويي چيست و سلطه جو کيست ؟

انسان مدرن سنجيده ولي فاقد عاطفه است، درست مانند يک عروسک خيمه شب بازي. قابل اعتماد است، اما در زندگي هيچ گونه هدف، آرزو، خواسته و علاقه اي ندارد. زندگي اش بي اندازه خسته کننده، تهي و بي معني است. وي ديگران را کنترل مي کند و تحت سلطه جويي قرار مي دهد و خود نيز در تارهاي سلطه جويي اش گرفتار مي شود.
درک و قبول اين حقيقت که انسان مردن مرده و داراي شخصيتي دروغين است و مفهوم زنده بودن و انسان بودن را از دست داده است براي ما مشکل است. با وجود اين، چنان چه انسان به مخاطره تن بدهد، بيدار و زنده شود، مي تواند مجدداً انسانيت خود را احساس کند و از مردگي و سلطه جويي عمدي، به خويشتن سازي آزاد و سازنده راه يابد. سلطه جو شخصي است که ديگران را استثمار مي کند، مورد استفاده قرار مي دهد، و خودش و ديگران را به عنوان «اشيا»، کنترل مي کند.
کسي که خود و ديگران را «اشيا» نمي داند بلکه انسان ها را به عنوان «اشخاص» مي شناسد و شکست خود و سلطه جويي هاي خود را به قابليت ها و رشد مثبت تبديل کرده است.
انسان سلطه جو يک فروشنده ي اتومبيل است که به ما اتومبيلي را مي فروشد بدون اين که واقعاً قصد خريد آن را داشته باشيم يا يک پدر مسئول است که در مورد دانشکده و شغل آينده ي پسرش مستبدانه تصميم مي گيرد بدون اين که به نظر و علائق او اهميت بدهد. او استاد دانشمندي است که مطالب درسي خود را به صورت تکراري و بدون اظهار عقيده ي شخصي عيناً نقل مي کند.
کودک بشاشي است که تملق پدربزرگش را مي گويد تا با او بازي کند، يک دختر منشي اغواگر است که زيرکانه حواس رئيس خود را از توجه به املاي غلط لغات پرت مي کند، و بالاخره مهمان خسته اي است که با دلخوري مي گويد: «مهماني عالي بود.» در حالي که مي توانست به سادگي بگويد: «از اين که ما را دعوت کرديد، متشکرم.»

همه ي ما سلطه جو هستيم. ما هشيارانه، به طور نيمه آگاه تمام حيله هاي دروغين را به کار مي بريم تا حيات طبيعي و واقعي خودمان را پنهان کنيم و در اين جريان، خود و هم نوعان خود را به سطح اشيا تنزل دهيم تا قابل کنترل شوند.

به طور کلي سلطه جو را مي توان اين طور تعريف کرد: شخصي که با روش هاي غيراخلاقي، خود و ديگران را به عنوان اشيا استثمار، استفاده يا کنترل مي کند. هر چند هر کس تا اندازه اي سلطه جو است، اما روان شناسي انسان مدرن عقيده دارد که از اين سلطه جويي ها مي توان قابليت هاي مثبتي که آن را «خويشتن سازي» مي نامند، به وجود آورد.

نقطه ي مقابل فرد سلطه جو، فرد خويشتن ساز است که مي توان او را اين طور تعريف کرد: شخصي که خود و ديگران را به عنوان افراد يا موجوداتي با قابليت هاي بي مانند قدر مي نهد و خويشتن واقعي خود را آشکار مي کند. تضاد در اين است که قسمتي از وجود هر يک از ما سلطه جو و قسمت ديگر خويشتن ساز است، اما قادر هستيم به طور مستمر در جهت خويشتن سازي حرکت کنيم.
انسان خويشتن ساز به احساساتش اعتماد دارد، احتياجات و ترجيحات خود را ابراز مي دارد، به خواسته ها و رفتارهاي ناشايست خود اقرار مي کند، از مقابله با دشمن دانا لذت مي برد، در هنگام ضرورت واقعاً کمک مي کند و علاوه بر صفات برجسته ي ديگر به طور صادقانه و سازنده پرخاشگر است.


طبقه بندي تيپ هاي شخصيتي افراد سلطه جو


انسان سلطه جو کسي است که خود و ديگران را به عنوان «اشيا» استثمار و کنترل مي کند، و براي نيل به منافع شخصي مورد استفاده قرار مي دهد. ساير افراد بشر را به صورت اشيايي مي نگرد که مي تواند آن ها را بشناسد، تحت تأثير قرار دهد و به آن ها سلطه جويي پيدا کند.
تفکر سلطه جويانه، به شيء بودن تمايل داد و ما را از شخصيت عاري مي کند و آن را از ما مي گيرد، به همين جهت ما از آن تنفر داريم.
از آن جا که در درون هر يک از ما يک انسان سلطه جو وجود دارد بهتر است توجه بيشتري به آن معطوف داريم.


1- ديکتاتور



در بيان قدرت اغراق مي کند. وي مسلط مي شود، دستور مي دهد، اعمال قدرت مي کند و خلاصه به هر کاري که به کنترل قربانيان منتهي گردد متوسل مي شود. انواع ديکتاتورها را مي توان در شخصيت مادران مقتدر، پدران مقتدر، مديران مستبد و کارفرمايان جست و جو کرد. ادامه مطلب...

علائم نهايي پيش از ظهور ا...
ما را در سایت علائم نهايي پيش از ظهور ا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cfadahiyerahbar2 بازدید : 294 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 0:34